-1-1. نگرانیهای امنیتی:
چندین دهه درگیری و فاجعه بسیاری از مناطق روستایی در افغانستان را ناپایدار و ناامن کرده است. خشونت و تهدیدهای مداوم از سوی گروههای شورشی، محیطی را ایجاد میکند که حضور در مکتب میتواند خطرناک تلقی شود. آموزگاران و دانش آموزان به طور یکسان با خطر آدم ربایی، حمله و ارعاب روبرو هستند. این ناامنی فراگیر نه تنها تحصیل عادی را مختل میکند، بلکه آموزگاران واجد شرایط را از کار در این مناطق منصرف میسازد.
2-1-2. موانع فرهنگی:
دورنمای فرهنگی افغانستان با گروههای قومی مختلف و آداب و رسوم محلی متنوع است. در بسیاری از مناطق روستایی، باورها و شیوههای سنتی به طور قابل توجهی بر نگرش نسبت به آموزش، به ویژه برای دختران تأثیر میگذارد. ناهنجاریهای فرهنگی ممکن است ازدواج زود هنگام و مسئولیتهای خانوادهگی باشد، که برای دختران نسبت به تحصیل شان در اولویت قرار میگیرد. علاوه بر این، برخی از جوامع ممکن است در برابر آموزش رسمی مخالف باشند و آن را تهدیدی برای شیوهی زندگی سنتی خود بدانند.
2-1-3. کمبودهای زیربنا:
روستا های افغانستان اغلب از فقدان زیربنا های اساسی لازم برای آموزش مؤثر رنج میبرند. بسیاری از جوامع ساختمان مناسب مکاتب را ندارند و صنوف شان اغلب در خیمههای موقت یا حتی در فضای باز برگزار میشود. برعلاوه فقدان زیربنا به مواد و منابع آموزشی نیز ضرورت است، به طوریکه بسیاری از مکاتب فاقد کتابهای درسی، مواد نوشتاری و سایر لوازم ضروری هستند. در پهلوی این، امکانات صحی اولیه مناسبی وجود ندارد، که به ویژه میتواند دختران را از رفتن به مکتب منصرف کند.
2-1-4. کمبود آموزگار و کیفیت:
کمبود قابل توجه آموزگاران واجد شرایط در روستا های افغانستان وجود دارد. بسیاری از آموزگاران در این مناطق آموزش رسمی محدودی دارند و اغلب داوطلبان از درون جامعه هستند. در نتیجه کیفیت آموزش و پرورش با تلاش آموزگاران برای ارائه درسهای مؤثر و مدیریت صنوف درسی آسیب میبیند. علاوه بر این، به دلیل کمبود فرصتهای توسعه حرفهی، این آموزگاران چانس کمی برای ارتقای مهارتها و دانش خود دارند.
2-1-5. موانع اقتصادی
فقر مانع مهمی برای آموزش در روستا های افغانستان است. بسیاری از خانوادهها برای کمک به درآمد خانواده، چه از طریق نیروی کار یا کار کشاورزی، به فرزندان خود متکی هستند. هزینه فرصت فرستادن طفل به مکتب اغلب برای خانوادههای فقیر بسیار زیاد است. علاوه بر این، هزینههای مرتبط با مکتب مانند لباس، کتاب و حمل و نقل، میتواند برای بسیاری از خانوادههای روستایی گران باشد.
2-1-6. نابرابریهای جنسیتی:
نابرابری جنسیتی نیز یک مسئله مهم در آموزش روستایی افغانستان است. دختران اکثراً اولین کسانی هستند که به دلیل نگرانیهای امنیتی، ناهنجاریهای فرهنگی یا ضرورتهای اقتصادی از مکتب کنار گذاشته میشوند. کمبود آموزگاران زن این موضوع را تشدید میکند، زیرا خانوادهها دختران را به مکاتب که آموزگاران مرد در آن زیاد هستند، کمتر میفرستند. علاوه بر این، ازدواج زود هنگام و مسئولیتهای خانوادهگی زیاد باعث کاهش تحصیل دختران میشود.